جدول جو
جدول جو

معنی نقشه کش - جستجوی لغت در جدول جو

نقشه کش
آنکه نقشه می کشد، کسی که نقشۀ جایی یا چیزی را رسم می کند
تصویری از نقشه کش
تصویر نقشه کش
فرهنگ فارسی عمید
نقشه کش
(کَ /کِ)
طراح. نقشه بردار. که نقشه ترسیم کند، در تداول، که به زیان دیگران و برای غلبه بر حریفی یا انجام کاری طرحی ریزد. که با توطئه و دسیسه منظور خود را عملی کند. محتال. سیاس. توطئه گر
لغت نامه دهخدا
نقشه کش
گیتی نگار، برنامه ریز کسی که نقشه جغرافی ترسیم کند، شخصی که طرح امور را ریزد
فرهنگ لغت هوشیار
نقشه کش
رسام، طراح
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعش کش
تصویر نعش کش
اتومبیل مخصوصی که با آن جسد مرده را به گورستان ببرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز، آوازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناوه کش
تصویر ناوه کش
کارگر ساختمانی که ناوه را حمل می کند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ رُ)
کسی که در سفر قریب و شکارگاه، همراه بگیرند و توشه را بر دوش او بار کنند. و کوله کش... که در سفرها اسباب بردارد.... (آنندراج). آنکه توشه و آذوقه حمل میکند. (ناظم الاطباء). توشه پرورد مثله و در این مبالغه است.... (آنندراج) :
زشهد قناعت طمع زهرچش
هدایت براه طلب توشه کش.
ظهوری (از آنندراج).
بی قراران تو در خاک ندارند آرام
در طلب توشه کش مور بوددانۀ ما.
سلیم (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(نی / نَ)
دهی است جزء دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. در 24هزارگزی جنوب غربی اسفراین، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 328 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه و محصولش غلات، بنشن، پنبه و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دُمْ لَ / لِ رَ / رُو)
کشندۀ ناوه. برندۀ ناوه. آنکه ناوه و زنبۀ گل را می برد و حمل می کند
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام یکی از دهستانهای بخش چکنی شهرستان خرم آباد است. این دهستان در مشرق بخش واقع است، از مغرب به دهستان دوره، از مشرق به دهستان ریمله، از شمال به سفیدکوه و از جنوب به رود خانه خرم آباد محدود است و در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی قرار دارد. آب آن از رود خانه خرم آباد و سراب کی و سراب ناوه کش و سراب چنگائی و چشمه های گوناگون تأمین می شود. این دهستان از 17 پارچه آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2880 نفر است. قراء مهم آن عبارت است از: بشان رود، شرف و رحیم آباد. ساکنین آن از طوایف فتح اللهی و چکنی و عده ای چادرنشین هستند. از آثار ابنیۀ قدیم آن قلعۀ مخروبه ای به نام قلعۀ ناوه کش و پل ویرانی در نزدیکی رود خانه خرم آباد و بنای امام زاده ای به نام باباعباس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
آنکه نافۀ مشکین با خود دارد. که نافه با خود دارد. آهوئی که نافۀ مشکین دارد
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
نیزه بردار. نیزه دار. حامل نیزه:
حلقه ربای ماه نو نیزۀ توست لاجرم
نیزه کشت فلک سزد زآنکه سماک ازهری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ / شِ کَ / کِ)
عمل نقشه کش. رجوع به نقشه کش شود، علم و صنعت نقشه رسم کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نافه کش
تصویر نافه کش
آنکه نافه با خود برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوه کش
تصویر ناوه کش
کارگری که ناوه وزنبه گل را حمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقشه کشی
تصویر نقشه کشی
طرح نقشه و ترسیم آن، طرح و پی ریزی امور
فرهنگ لغت هوشیار
نسا کش رستکش کسی که جنازه یا تابوت مرده را حمل کند، اتومبیلی که جنازه یا تابوت مرده را بگورستان حمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوه کش
تصویر ناوه کش
((~. کِ))
کارگر ساختمان
فرهنگ فارسی معین
رسامی، رسم، طراحی، برنامه ریزی، توطئه چینی، دسیسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آمبولانس، مرده کش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
Map, Plot
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
cartographier, tracer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تابوت حمل مرده
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
mapować, planować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
составлять карту , планировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
складати карту , будувати план
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
in kaart brengen, plotten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
kartieren, planen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
mapear, trazar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
mapear, traçar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
mappare, tracciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
मानचित्र बनाना , खाका बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نقشه کشیدن
تصویر نقشه کشیدن
মানচিত্র তৈরি করা , চক্রান্ত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی